مجله اکونومیست مطلبی با تیتر هشدار دهنده "سخنان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا به نفع افراطی‌ها است" منتشر کرده است.
نویسنده این مطلب همچنین به سخنان رهبر ایران استناد کرده است که می‌گوید: "متشکریم آقای ترامپ. تو چهره حقیقی آمریکا را به ما نشان دادی". وزیر امور خارجه خندان ایران، از زمان روی کار آمدن ترامپ، لبخندش را از دست داده و از روزهای دشوار پیش‌روی کشورش گلایه می‌کند. موضوع اصلی مقاله مجله اکونومیست نتیجه می‌گیرد که جناح تندروی ایران، از سخنان ترامپ سود برده و این فرصت را به دست می‌آورد با کنار زدن نیروهای متعدل، زمام امور را به دست گیرد.
اگر چه به نظر می‌آید این نگرانی‌ها منطقی و معقول باشند، لیکن با تطبیق آنها بر واقعیت سیاسی موجود در داخل نظام ایران، نادرستی آنها مبرهن می‌شود.
در دهه هفتاد، زمانی که هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهوری ایران شد، ما این استدلال را باور داشتیم که او میانه‌روی را نمایندگی می‌کند، لیکن گذر سال‌ها نشان داد که رژیم ایران در واقع یک رژیم تندروی ایدئولوژیک است که فارغ از آنکه چه کسی (به عنوان رئیس‌جمهور) انتخاب شود و از سوی رهبر مورد تایید قرار گیرد، یک هسته مرکزی بر ایران حکومت دارد. این موضوع زمانی بیشتر روشن شد که محمد خاتمی در انتخابات پیروز شد و بعدها مشخص شد که او چیزی فراتر از یک رئیس‌جمهوری صوری نیست و قدرت حقیقی در اختیار بیت رهبری ایران و سپاه پاسداران است. پس از محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد به ریاست رسید؛ رئیس‌جمهوری که به دلیل نزدیکی به رهبر ایران و سپاه پاسداران، همه اختیارات را در دست داشت.
در سه دهه گذشته چیزی که رقابت واقعی میان تندروها و میانه‌روها در داخل حکومت ایران را نشان دهد، رخ نداده است، همه آنچه رخ داده ثابت می‌کند که تندروها حاکمان واقعی ایران هستند و هر آنکس در دایره میانه‌روها قرار گرفته، تنها نقش ویترین و برون‌نمای حکومت ایران را ایفا کرده است. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری فعلی ایران و وزیر امور خارجه‌اش که چهره‌های معتدل نظام ایران به شمار می‌روند، توانسته‌اند با لابی کردن با دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهوری پیشین ایالات متحده آمریکا، آنها را قانع کنند که برداشته شدن تحریم‌ها و تشویق به گشایش به سمت ایران، به نفع میانه‌روها در ایران، منطقه و جهان است. بار دیگر دلایل زیادی نادرستی این تصور را ثابت کرد. حکومت ایران گستاخ‌تر از گذشته شد و برای اولین بار پس از برآمدن جمهوری اسلامی ایران، حضور نظامی‌اش در خارج از مرزها را بیشتر کرد و چهار جنگ را در خارج از مرزهایش را تامین مالی می‌کند. همه این اتفاقات در نتیجه توافق هسته‌ای ایران و گشوده شدن درهای تجارت، روابط و حرکت براساس خواست ایران و همچنین سکوت در مقابل تهدیدهای ایران بر علیه کشورهای منطقه رخ داد.
شدت سخنان دونالد ترامپ، یک واکنش طبیعی به ناامیدی است که در نتیجه رفتارهای ایران پس از توافق هسته‌ای، واشنگتن را در بر گرفته است و اگر یک واکنش جهانی واضح و مستحکم که بتواند مقابل ماجراجویی‌های ایران بایستد و از ایران بخواهد هرج و مرجی را که در منطقه به راه انداخته و تامین مالی می‌کند، متوقف کند، وجود نداشته باشد، اوضاع به سمت شرایط ناگوارتری خواهد رفت.
آنها که با شیوه کار رژیم ایران آشنایی دارند، آنچه دوستان ایران، تحت عنوان "نرمش در مقابل ایران، موجب تعامل مثبت ایران با جهان خواهد شد" در حال ترویج آن هستند را باور نخواهند کرد.
ذات رژیم تهران دینی و ایدئولوژیزه شده انقلابی است و دارای یک برنامه سیاسی است که از زمان هجوم به سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلمات‌ها تغییر چندانی نکرده است. خود همین منطق می‌گوید ایران از طریق به کارگیری زور از سوی دست‌نشانده‌هایش و گروه‌های شبه‌نظامی هوادارش و حمایت از گروه‌های محلی در کشورهای همسایه و تشویق آنها به آشوب، بر منطقه مسلط خواهد شد. ایران از زمان اعلام این موضوع که قصد دارد انقلاب را به جهان صادر کند، تغییری نکرده است و تنها تغییری که در این مدت رخ داده، بهتر شدن اوضاع مالی و نظامی ایران ایران در نتیجه توافق هسته‌ای آنها با غرب است.

منبع: الشرق الأوسط

مترجم: ضياء ناصر

تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است**